روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید


همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد



مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید


مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید



بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ


پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ



جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد


شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید



روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد


اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیـــــــد



روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت


آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت

 

....N... |

 

....N... |

....N... |

گاهی تو دوستی ها لازم نیست بگن:

برو مزاحمی

همینکه لحن زمستونیه

همینکه بود و نبودت واسشون فرقی نمیکنه 

همینکه جواب نمیگیری و میون زمین و هوا رهات میکنند

همینکه شب ها درانتظار جواب اس ام اس شون خواب میری و

صبح که بیدار میشی میبینی اصلا جوابتو ندادن

همینکه با بقیه خوش ترن و بهت نیگاهم نمیندازن

همینا هزار بار بدتر از گفتن"برو "است

آره همین هاست که تو رو میکشه

در صورتیکه زنده ای

.......

آهههههههههه....

....N... |

....N... |

دلـــــم براے تــو کــه نه,


ولـ ــے َبرای روزهــا ی باهمـــ بودنمـان تَنـگـــ شده


براے تــو که نه ،


ولے برای "مواظِـ ـب خودت باش" شنیدن تَنـگــ شده


براے تـــو که نه ،


ولے برای نگاهـ ـے که تا پیچ سَرکوچه تعقیبم میکرد تَنـگــ شده


براے تـــو که نه ،


ولے برای دلے که نگرانم میشد تَنـگــ شده


راستش ! براے اینها که نه . . . .


برای خودت .....دلَم خیــلے تَنـگــ شده
 
....N... |

این روزها "بی" در دنیای من غوغا می کند!

بی کس ، بی مار، بی زار، بی چاره ، بی تاب ، بی دار، بی یار،

بی دل ،بی ریخت، بی صدا ، بی جان، بی نوا،بی حس ، بی عقل

بی خبر، بی نشان ، بی بال، بی وفا، بی کلام ،بی جواب ، بی شمار

بی نفس ،بی هوا ،بی خود، بی داد، بی روح ،بی هدف،بی راه،بی همزبان

بی تو بی تو بی تو.....

....N... |

این روز ها جملاتی برای نوشتن ندارم

تنها منم و یک بغض فروخورده و یادتــ...ـــو

شبها که عاشق تر میشم

چشمانم نیز خیس تر میشوند

اندکی باران کافیست مرا

تا چشمانم را خیس کنم

مــرا ببــخش که نتوانستم آنگونه باشم که تو مرا بپذیری

مــرا ببـــخش اگر که نتوانستم

آنگونه باشم که مرا نزدیک خودت تحمل کنـــی

دیگــر حــتــّی شنیدن صدایت برای

چَند ثانیه آرزوی من است...

عــاشــقــانــه ی مــن

"روزگـــارت بــی من خوش تــر از همــیــشـــه"

....N... |

واســــه مــن کـ...ــه این

وجــود نـداره

شــمــا چــ...ــی؟؟؟

....N... |

از تنها بودن راضــی نــیــستــــم

امـّــــــــا

خــوشــحــالــم

کِه بــا خیــلیــها نیــســتـم...

....N... |

یــه عــمــره بــاخــودم میگــم

خــدارو شــــکر خوشبختـــه

خــدا رو شـــکــر خوشـــبــخــتی

چــقــدر ایــن گفـــتنــش سخــتــــه

....N... |

....N... |

....N... |

نبودن هایی است که هیچ بودنی جبرانش نمیکند

کسانی هستند که هرگز تکرار نمیشوند

حرف هایی هست که معنی شان خیلی دیر

میفهمیم خیــلــی دیـــــر....

....N... |

....N... |

حتی اگر باران هم باشی

این روزها

همه نگران عمر کوتاه

رنگــیــن کمــانند

....N... |

 

 

آهنگ ها، “”بی رحم ترین”" صداهای جهان اند

“”بی آنکه بخواهی”"”

تو را به قعـــر خاطراتی میبرند، که برای “”فراموشی آنها”"

“”" بارها خود را شکسته ای”"”

 

....N... |

....N... |

سلام

یه نفر با عنوان "یه آدم"

واسم کامنت گذاشته

ازش میخوام آدرس وبشو بده تا جوابمو بهش بگم

ممنون

....N... |

” خداحافظی ات ” عجب خرابه ای به بار آورده!

نگاه کن… مدت هاست در تلاشند!

مرا از زیر آوار تنهایی هایم بیرون کشند…

....N... |

خیلی دوست دارم وقتی یکی حالمو میپرسه و من میگم:

خوبم...

محکم بغلم کنه و بگه:

میدونم خوب نیستی...

 

....N... |

....N... |

....N... |

دیگر ساعتی بر دست من نخواهی دید!
من بعد عبور ریز عقربه ها را مرور نخواهم کرد!
وقتی قراری بین نگاه من و بي اعتنايي نگاه تونيست،
ساعت به چه کار من می آید؟؟؟
می خواهم به سرعت پروانه ها پیر شوم!
مثلِ همین گل سرخ لیوان نشین،
که پیش از پریروز شدن امروز مي پژمرد!
دوست دارم که یک شبه شصت سال را سپری کنم،
بعد بیایم و با عصایی در دست،
کنار خیابانی شلوغ منتظرت شوم،
تا تو بیایی،مرا نشناسي!!
ولی دستم را بگیری و از ازدحام خیابان عبورم دهی!
حالا می روم که بخوابم!
خدا را چه دیده اي؟
شاید فردا
به هیبت پیرزنی برخواستم!
تو هم از فردا،
دست تمام پیرزنانِ وامانده در کنار خیابان را بگیر!
دلواپس نباش!!
آشنایی نخواهم داد!
قول می دهم آنقدر پیر شده باشم،
که از نگاه کردن به چشمهایم نیز،
مرا نشناسی...!

....N... |

....N... |

اگه یه روز آسمون دلت ابری شد...
ازدست زمونه و آدمهاش خسته شدی,,, حتی اگه نفس کشیدن هم برات تکراری شد

یا شاید اگه دست روزگار نقاش خاطره های بدشد قلبت رو شکست
اشکت رو جاری کرد...

اگرمیون این
همه فکر و خیال یاد من افتادی

دلم میخواد غصه ای به غصه هات اضافه نکنم...
دلم میخواد برای چشمه ی چشمات آب حیات نباشم...
شاعر غزل های پاره و پاره و قافیه های دله
شکستت نباشم...

اگه یه روز دلت گرفت
واز ته دل خدا رو صدا زدی...
وصداش رو شنیدی....

بعد ازهمه درد و دل کردن هات...آروم شدن هات...

یه خواهش کوچیک:

برای دل شکسته من هم دعا کن....

فقط همین....

....N... |

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد